زندگی با چاقی با چالش های زیادی همراه است، از تاثیر بر سلامتی گرفته تا محدودیت های اجتماعی یا محیطی. این چالش ها به خودی خود به اندازه کافی سخت هستند بدون اینکه افراد و سیستم هایی که قرار است به آنها کمک کنند، بدتر شوند، با این حال تعصب و تبعیض وزن بسیار رایج است، به ویژه در مراقبت های بهداشتی. پست وبلاگ امروز از دوست ما Healther است که میخواست تجربهای را که در جستجوی مراقبت داشته است به اشتراک بگذارد، به این امید که به دیگران کمک کند بفهمند که شایسته بهتر هستند و میتوانند از خود دفاع کنند.
من اخیراً تجربه وحشتناکی از بیمارستانی در انتاریو داشتم، زیرا سعی میکردم برای درد شدید و محدودیت تحرک با زانوهایم کمک بگیرم. کیفیت زندگی من تحت تاثیر قرار گرفته است و من ناامید بودم تا کمی تسکین پیدا کنم. برای بررسی امکان جراحی به یک برنامه جراحی ارتوپدی ارجاع شدم.
اولین دکتری که دیدم دکتری بود که قبلا چندین سال پیش او را دیده بودم، در سال ۲۰۱۳ او پیشنهاد کرد که در حالی که زانوهایم بد می شوند و تصویربرداری وخیم شدن مفصل را نشان می دهد، هنوز در مرحله مداخله ای فراتر از فیزیوتراپی نیست، اما در صورت بدتر شدن ممکن است عمل جراحی در آینده امکان پذیر باشد.
من با فیزیوتراپی و مکمل ها موفق شدم، در یک پیگیری در سال ۲۰۱۴، دکتر گفت که اگرچه هنوز عالی نیست، با توجه به اینکه در آن زمان ۵۷ ساله بودم، اگر او در آن زمان جراحی می کرد، احتمالاً بعداً نیاز به جراحی مجدد داشتم. زندگی دوباره برای همان موضوع و اینکه او مایل است فعلا جراحی را متوقف کند. بنابراین به جای تسکین درد و بهبود کیفیت زندگی، باید منتظر میشدم تا درد و تحرک بدتر شود. برای من مهم نیست که در ۸۰ سالگی نمی توانم راه بروم.» اما دکتر نپذیرفت. تا سال ۲۰۲۰ هر دو زانو به حدی بدتر شده بودند که درد بسیار بیشتری داشتم و مشکلات حرکتی بسیار بیشتری داشتم. من آنقدر ناراحت بودم که به دلیل درد در زانو مشکل خواب داشتم. به پزشک خانوادهام گفتم که چیزی گیر کرده، درد غیرقابل تحمل است و حرکتم با مشکل مواجه شده است. پزشک خانواده ام مرا به همان جراح معرفی کرد.
پس از بررسی تصاویر جدید روی مفاصل من، او گفت: “زانوهایت خراب، باسنت بدتر، و کمرت فقط به هم ریخته است!” او گفت که در هر دو زانو تجمع کلسیم وجود دارد. با این حال، او گفت که آمادگی انجام عمل جراحی برای ترمیم زانوهایم را ندارد و در عوض از من پرسید که آیا تا به حال به جراحی چاقی فکر کردهام یا خیر، و روشن کرد که او از ادامه درمان برای نیازهای فوری من به دلیل وزنم امتناع میکند.
به عنوان فردی که برای مدت طولانی با چاقی زندگی کرده است و در طول سال ها اقداماتی را برای مدیریت رفتارهای سلامتی خود انجام داده است تا بتوانم حتی با توجه به مشکلات حرکتی ام از افزایش وزن اضافی جلوگیری کنم. من در این قرار ملاقات با این انتظار بودم که درد و مشکلات حرکتی فوری من برای بهبود کیفیت زندگی من برطرف شود. من آنجا نبودم که درباره وزنم صحبت کنم. علاوه بر این، با توجه به سن و زمانهای انتظار موجود (سالها از نقطه ارجاع تا نقطه جراحی) برای جراحی چاقی در انتاریو، صادقانه میپرسم که چرا این یک گزینه جدی برای درمان مشکلات زانو من ارائه شده است. او به من پیشنهاد میکند که سالها بدون هیچ مداخلهای به درد و مشکلات حرکتی ادامه دهم تا روش غیرمرتبط دیگری را انجام دهم که مشکلات ساختاری زانوهایم را برطرف نکند.
جراح که از اینکه به این گزینه علاقه مند نبودم، ناامید شد، گفت که می تواند تزریق کورتیزون را ترتیب دهد، اما هیچ دوره درمانی دیگری ارائه نمی دهد.
حدود دو هفته بعد از آن قرار، با آمبولانس تماس گرفتم، زیرا زانو قفل شده بود، نمیتوانستم وزنی روی آن بیاورم و درد در هنگام نشستن کاهش نمییابد. دکتر اورژانس مرا برای عکسبرداری با اشعه ایکس فرستاد و گفت پارگی مینیسک همراه با تجمع کلسیم وجود دارد و باید جراحی کنم.
قرار ملاقات دیگری با جراح با دستور پزشک ER رزرو شد. او پس از سؤال از اینکه چرا به آنجا برگشتهام، گفت: «در آخرین دیدار در این مورد بحث کردیم. من برای عمل آماده نیستم.»
گفت: زانوهایت خراب است. با این حال، جراحی خطرناک است زیرا شما آریتمی فیبریلاسیون دهلیزی دارید. به او گفتم که یک عمل جراحی بزرگ روتاتور کاف انجام دادهام و میتوانم یادداشتی از جراح قلب در مورد تایید جراحی دریافت کنم. من همان BMI را در سال ۲۰۱۳ داشتم که در طی یک عمل جراحی ۴ ساعته، یک سوپرا خاری کاملاً بریده شده در شانه راست ترمیم شد و هیچ عارضه قلبی نداشت. من همان BMI را در سال ۲۰۱۶ داشتم که یک سوپراسپناتو کاملاً بریده شده را به همراه پارگی دوسر بازوی شانه چپ ترمیم کردم و هیچ عارضه ای نداشتم. متخصص قلب من گفت که از ارسال یادداشتی مبنی بر تایید من برای جراحی خوشحال است و A-Fib من نباید مشکلی ایجاد کند.
سپس جراح مخالفت خود را با درمان زانوهای من با وزن من تغییر داد. توجیه او این بود که “با این حال، خطر جراحی به دلیل وزن اضافی بسیار افزایش می یابد”. وقتی روی این موضوع فشار داده شد، اظهار داشت: “به این دلیل است که آنها لایه های بیشتری از بافت را برش می دهند و بنابراین خطر عفونت بسیار زیاد است”. وی افزود: عفونت های زانو بسیار جدی و دردناک هستند. گاهی اوقات عفونت آنقدر بد است که قطع عضو ضروری است.» و حتی اضافه کرد: “بعضی از مردم بر اثر عفونت می میرند و شما این را نمی خواهید؟”
توضیح دادم که میدانم همه جراحیها دارای خطر هستند، اما با توجه به سابقه اخیر من در جراحی ارتوپدی و کیفیت فعلی زندگیام، حل مؤثر مشکلات زانو مطمئناً ارزش این خطر را داشت. این زمانی بود که او دوباره پرسید که آیا به انجام جراحی چاقی فکر می کنم؟ وقتی نمیتوانست پاسخ دهد چقدر باید وزن کم کنم تا بتواند عمل زانو را انجام دهد، گفت: «ببین، من قسم خوردم که ضرر نکنم و شما را عمل نخواهم کرد، زیرا ممکن است آسیب بیشتری داشته باشد. ”
با توجه به میزان درد و عدم تحرک، من استدلال میکنم که انجام ندادن هیچ کاری مستقیماً آسیب بیشتری نسبت به خطر بالقوه آسیب ناشی از درمان دارد. من همچنین معتقدم که دلیل او مبتنی بر شواهد نیست و حتی ممکن است به عنوان یک قصور در نظر گرفته شود. او عمداً سعی کرد از تاکتیک های ترساندن، “خطر جدی عفونت و مرگ” استفاده کند. دقیقاً افزایش خطر عفونت برای افراد چاق چیست؟ به گفته این پزشک، بریدن لایههای اضافی از بافت روی زانوی من بسیار خطرناک است، اما پیشنهاد بالینی او روشی است که بسیار پرخطرتر است، نه به ذکر است که من بر اساس سنم واجد شرایط آن نیستم. منطق او ناقص است و صرفاً مبتنی بر تعصب او است، نه در هیچ فرآیند تصمیم گیری بالینی قابل توجیه.
چیزی که قرار بود یک نظر دوم مستقل از یک دکتر دیگر در کلینیک باشد، به من داده شد، با این حال آن تجربه بهتر از این پیش نرفت و در واقع شرمساری چربی و سوگیری وزن حتی آشکارتر بود.
این دکتر جدید با پرونده من وارد اتاق شد و با صراحت از من پرسید: “چرا اینجایی؟” توضیح دادم که آنجا بودم تا نظر دومی در مورد زانوهایم داشته باشم. او بدون درخواست اطلاعات اضافی یا حتی معاینه زانو، گفت که زانو را عمل نخواهد کرد. او بدون اینکه چیزی از من بپرسد، گفت: “چیزی که من را بیشتر آزار می دهد این است که شما از تزریق کورتیزون امتناع می کنید.” او هرگز از من نپرسید چرا. نمیدانم او از کجا میدانست که من کورتیزون را رد میکنم، مگر اینکه نظرات دکتر اول را بخواند (برای یک نظر دوم مستقل بسیار). شروع کردم به گریه کردن، چون رفتارش از زمانی که وارد اتاق شد خصمانه و جنگجو بود. او از من پرسید که فکر میکنم در این ملاقات چه اتفاقی میافتد و من به او گفتم که فکر میکنم یک برنامه درمانی وجود دارد که به موجب آن میتوانیم در مورد اینکه کدام زانو باید ابتدا انجام شود یا حداقل چه اقداماتی میتوان برای آماده شدن برای داشتن مفصل زانو انجام داد، بحث کرد. جایگزین شده است. او گفت: «زانوهایت خراب شده است. اما باسن و کمر شما نیز همینطور هستند و همچنان درد خواهید داشت. جراحی نمیکنم.» من می توانم با درد زندگی کنم. من نمی توانم بپذیرم که درد به دلیل چیزی است که با جراحی قابل درمان است، بنابراین شروع به گریه کردم و گفتم نمی خواهم به دلیل عدم تحرک روی صندلی چرخدار و وزن خود بنشینم که در نهایت این اتفاق می افتد که یکی از آنها “زانوهای خراب/تیر خورده” دارد.
او مرا در حالی که به سمت در میرفت گریه میکرد و گفت: «اینجا تمام شد، مگر اینکه شما آمپول کورتیزون بخواهید.» در اندوهم با ملایمت گفتم: باشه. در آن لحظه، او در در باز ایستاد و برگشت و در حالی که به من نگاه می کرد، گفت: “اتفاقا، من این کار را با تو انجام ندادم.” با اشاره به وزن من این رفتار غیرحرفه ای و غیرانسانی است که باعث چنین آسیب هایی می شود. از این که یک پزشک دارای مجوز که به او اعتماد ذاتی و آسیب پذیری داشتم، با من به گونه ای بی احساس صحبت می کرد، متلاشی شدم. من احساس قلدری، شرمساری و بی ارزشی برای مراقبت های اولیه بهداشتی داشتم.
این چیزی است که اساساً حقوق من را هم به عنوان یک بیمار و هم به عنوان یک انسان نقض می کند. اینکه یک پزشک (به معنای واقعی کلمه) به شما پشت کند و در حالی که از در بیرون می روند به شما فحش بدهد. کاملا غیر حرفه ای است احساس ناامیدی کردم.
بهعنوان متخصص سلامت، انتظار دارم که هر دو پزشک حداقل از این موضوع آگاه باشند که چاقی یک بیماری مزمن پیچیده است و چیزی نیست که من انتخاب کرده یا برای خودم انجام دادهام. من همچنین انتظار دارم که آنها معتقد باشند که همه بیمارانشان مستحق برخورد محترمانه و محترمانه هستند. من انتظار دارم که پزشکان آگاه باشند و به آنها مراجعه کنند دستورالعمل های عمل بالینی در ارائه توصیه های بالینی در نهایت، من انتظار دارم که آنها متوجه شوند که تعامل آنها با بیماران می تواند بسیار تأثیرگذار باشد و برای کسی که نگران “عدم آسیب” است، این پزشکان آسیب های بی حد و حصر بیشتری به بار آورده اند.
من از آن زمان به بیمارستان در رابطه با این درمان شکایت کردم و از خودم دفاع کردم که به بیمارستان دیگری ارجاع دهم، جایی که توسط پزشک دیگری دیده و شنیده شدم. در واقع این دکتر نهایی پیشنهاد کرد که وضعیت زانوی من آنقدر شدید بود که تنها ۳ و نیم هفته پس از آن مشاوره اولیه برای جراحی رزرو شدم. در حال حاضر به خوبی در حال بهبودی هستم اما هنوز از درمان در بیمارستان اول ناراحت هستم.
در طول چاقی کانادا جدیدترین وبینار، دکتر Chaudhry توجیه انکار عمل جراحی بر اساس میزان عفونت برای افراد با BMI بالاتر را توضیح داد. در حالی که شواهد نشان می دهد که در مقایسه با افراد «BMI طبیعی» خطر بالاتری وجود دارد، اما این خطر واقعی هنوز بسیار کم است و مطمئناً چیزی نیست که انکار مراقبت را توجیه کند. واضح است که این سیستم و بسیاری از پزشکانی که در آن کار می کنند، سوگیری وزن زیادی دارند. این هر روز به مردم صدمه می زند و باید متوقف شود. افراد بیشتری باید سوال بپرسند، عقب نشینی کنند و این متخصصان بهداشت را وادار کنند که تصمیمات خود را با استفاده از شواهد توجیه کنند، هر چیزی کمتر نامناسب است. آنها را ناراحت کنید زیرا باید تعصب و اشتباهات خود را بپذیرند و به آنها رسیدگی کنند. اگر به آنها اجازه دهیم که از آن دور شوند و کلامشان را انجیل بدانند، هیچ چیز تغییر نخواهد کرد.